کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : محمد حسین رحیمیان     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

یـاسـم ولی به چـشـم هـمه ارغـوانـی‌ام            سـروم ولی به چـشم همه قـد کـمـانی‌ام

امــروز قــاتــلــم بـه مــلاقــاتــم آمــده            تا شـهـر را خـبـر کـند از نیـمه جانی‌ام


اسـمـاء سـال خـورده مـرا راه می‌بـرد            پـیـری عـزا گـرفـته به حال جـوانـی‌ام

هر چـند با تـمـامـی قـدرت چـهـل نفـر            مـن را زمـیـن زدنـد ولـی آســمـانـی‌ام

ای مرگ مثل اهل محـل بی‌وفـا نـباش            چـشـمم به راه مانـده بگـیری نـشـانی‌ام

روی کبود و پهلو و بازوی غرق خون            اصـلاً نـبــود حـق مـن و مـهـربـانـی‌ام

از بی‌کـسی، کسی نکـشـیـده شـبـیه من            مجروح کـیـنه‌های چهـل پـست جانی‌ام

این خانه حـسرت همه اهل مـدیـنه بود            چـشم حـسـود کـرده چه با زنـدگـانی‌ام

آماده گـشت پـیـرهن و دیـدنـی‌تر است            از این به بعد یاد حسین روضه خوانی‌ام

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

چون اشک شمع، غمزده و بی‌صدا شدی           در پـیـش روم آیــنـه، آئـیــنـه‌هـا شـدی

از خـانهٔ دو چـشـمِ عـلی بـهـر رفـتـنت           با اشک‌های جـاری من هم صدا شدی


از آن دقـیقه‌ایی که پرت را شکـسته‌اند           هر ثـانـیـه به پیـش نـگـاهـم فـدا شـدی

قـدر تـمـاِم عـمـر عـلـی زخـم دیـده‌ایی           تـفـسـیـر نـقـش بسـتـهٔ قـالـو بـلا شـدی

هر قـدر بر غـم دل من خـنـده می‌کـنند           گریه است کار من که به غم مبتلا شدی

ای حـاجـت نـگـفـتـهٔ نـه سـال زنـدگـی           دارم سؤال از تو که از من رضا شدی؟

می‌بیـنـمت عزیز دلم بعد از این که تو           شب‌های جـمـعـه زائـر کـربـبـلا شـدی

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در میان خلـق با او بوده هم‌سر فاطـمه            از ازل ساقی علی بوده‌ست، کوثر فاطمه

نام زهرا می‌درخشد در میان اهل بیت            سیزده معصوم ما دُرّند، گـوهـر فاطمه


چون کلام حق که با«هُم فاطِمَه» آغاز شد            در میان پنج تن هم بوده محـور فاطمه

در بهـای آفـرینـش از نـبی و از عـلـی            با حدیث قدسی «لولاک» شد سر فاطمه

هردو یک روحند اما در دوتن، با این حساب            فاطمه شد حیدر کرّار و حـیدر فـاطمه

مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می‌دهد            خطبه‌خوانی می‌کند تا روی منبر فاطمه

هر خطیبی که دم از فضل و دم از ایثار زد            انتهـای مـنـبـر او خـتـم شد بر فـاطـمه

هرکسی در روضه‌های بچه‌هایش کار کرد            پاسخش را می‌دهد چندین برابر فاطمه

بر قلوب شیعـیان مهر شـفاعت می‌زند            می‌تکاند چادرش را روز محشر فاطمه

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگرچه كـاهم از آتش إبـا نخـواهم كرد            نمـاز سوخـتـنم را قـضا نخـواهم كرد

بدون مهر تو خـورشید را نمی‌خـواهم            بـدون نـام تو حـتی دعا نخـواهم کـرد


به کیـمـیاگـری چـشم فـضه‌ات سوگـند            که غیر خاک تورا توتـیا نخواهم کرد

به جز به دشمن مولا، به جز به دشمن تو            نثـار هـیچ کسی ناسـزا نـخـواهـم کرد

در آن مقام که مـادر گـریزد از فرزند            بگو که نوکر خود را رها نخواهم کرد

بگو چـکـار کـنم تا صـدا کـنی پـسـرم            که من به نوکری‌ام اکـتفا نخواهم کرد

تـو مــادر مــنـی و اخـتـیـاردار مـنـی            بگو بیار سرت را؛ صدا نخواهم کرد

منی که کـشـته عـشق حـسین تو هستم            به جز رضای تورا خونبها نخواهم کرد

علی که تکیه عالم به اوست، می‌فرمود:            که جز به فـاطـمه‌ام إتکا نخـواهم کرد

تو رو به قبله‌ترین کعبه و علی قبله‌ست            به غیر تو به کسی اقـتدا نخـواهم کرد

چنین که خاطرت آزرده است از کوچه            به حشر کوچه برای تو وا نخواهم کرد

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی اکبر نازک کار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تـمـام عـمـر بـه یـاد غـمـت عــزادارم            همیشه خون به دل از خونِ روی دیوارم

برای غربت من اشک ریختی شب و روز            چـقدر گـریه به چـشـمان تو بدهکـارم


پس از تو خنده بمن می‌شود حرام، بمان            من از خـوشی زمانه فـقـط تو را دارم

بمان که جز تو کسی نیست فکر بی‌کسی‌ام            بمـان تـمام سپـاهـم! بـمـان عـلـمـدارم!

من از مدینه و دیوار و کوچه یک همسر            و یک پسر ز در و مـیخ آن طلبکـارم

تو سوخـتی و فـقط سهـم من تماشا شد            اگـر ز شـرم تـو مـانـنـد ابـر مـی‌بـارم

سپر برای تو دادم، خودت شدی سپرم            دگر پس از تو ز تیغ و غـلاف بیزارم

سـپـیـد بـخـتی مان را نظـر زدنـد آخر            عــروس خـانـه مـن تـا ابـد عــزادارم

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

پـای مانـدن داری اما پای رفـتن بیشتر            یـار نـه سـاله کـنارم باش لـطـفا بیشتر
تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر            هی نگو شرمنده‌ام شرمنده‌ام! من بیشتر


بی اجازه دشمنت در خانه ما پا گذاشت
عذر می‌خواهم‌ اگر این خانه امنیت نداشت

ای خوشی من دراین دنیا !دراین دنیا بمان            نه بـرای من بـرای بچـه‌ها اینجا بـمان
از مدینه می‌رویم اصلاً فقط با ما بمان            یا بمـان و یا بمان و یا بـمان و
یا بمان

التـماسم را نـدیـده هـیچکس! حالا ببـین
دیده‌ای حیدر بیوفتد از نفس؟! حالا ببین

بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست            بهر رفتن اینهمه اصرار کردن خوب نیست
چشم ضربه خورده را بیدار کردن خوب نیست            با تن آتش گرفته کار کردن خوب نیست

کار کردی فضه را بی تاب کردی فاطمه
تو مراهم از خجـالت آب کردی فاطمه

شب به شب یاد گل پرپر نرفت از خاطرم            چادر پاخوردۀ کـوثر نرفت از خاطرم
شعله بالا رفت از معجر نرفت از خاطرم            آتش در رفت و میخ در نرفت از خاطرم

چهارچوب خانه از داغ تو هق هق می‌کند
گر بفهمد روضه را نجار هم دق می‌کند

از علی بگذر درآن غوغا نشد کاری کنم            قـنـفـذ آمد سـوی تو اما نشد کـاری کنم
با قلافـش زد به بازوها نشد کاری کنم           
این سه ماهه زخم پهلو را نشد کاری‌ کنم

کار حیدر سخت شد با زخم کاری می‌روی
ای جوانمرگ علی چه زود داری می‌روی

گرچه با طفلان هوای سوختن داریم ما            خاطرت آسوده در خانه حسن داریم ما
هم کـفـن داریم ما
هـم پیـرهن داریم ما            ایـن دم آخـر دم سـیـنـه زدن داریـم مـا

بی‌کفن باشد حسین و بی‌حرم باشد حسن
داد و بیـداد از غـریبی من طفـلان من

: امتیاز
نقد و بررسی

متأسفانه در بعضی از اشعار همچون بیت زیر شأن اهل بیت آنگونه که شایسته است رعایت نمی شود و شعر به گونه ای است که گویی حضرت علی علیه السلام  دارد حضرت زهرا سلام الله علیها را نصیحت می کند!!! لذا توصیه می شود از خواندن چنین ابیاتی پرهیز شود.

بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست            بهر رفتن اینهمه اصرار کردن خوب نیست

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شعله بالا رفت از معجر نرفت از خاطرم            آتش در رفت و میخ در نرفت از خاطرم

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید مصطفی موسوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

عـطر تو را بهشت زد و جـاودانه شد            جـبـریل هم که خـادم این آسـتـانـه شد

مقـصـودِ از خـلـق همه مـاسـوا تـویی            عـالـم برای گـردش دورت بـهـانه شد


ای مـادر حـسین، به طُـفـیل وجـود تو            نعمات حق، به سوی خلایق روانه شد

لعنت دهم به جبت وبه طاغوت هر نفس            دوزخ برای دشـمـن تو در زبـانـه شد

در پشت درب خانه تو مسجدالنبی ست            محـراب و منبر پـدرت درب خانه شد

ما مـؤمـن ولایت و عـرفـان تو شـدیـم            در بین خلـق، حُبّ تو ما را نشانه شد

ای پــاره تـن نـبـی و کـفـو مـرتـضـی            تدفـین جسم تو ز چه رو مخـفـیانه شد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : طاها ملکی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

زهـرا اگر به صورت کـامل بیان شود            زیـر و زبـر تمـام زمـین و زمـان شود

گرچه خودش به پای علی پیر شد ولی            یک جلوه‌اش بس است که عالم جوان شود


اصلا خـدا حـکـم نـمـوده بـه عـالـمـیـن            هر آنچه خواست حضرت زهرا همان شود

دنیا ندیـده است به خود این چـنین زنی            این جایگـاه اوست که صدر زنان شود

زهرا همان گلی‌ست که در بین طالعش            دست قـضا نوشته که صید خسان شود

در حـیرتم چگـونه قـد و قـامتـش خمید            سروی چنین روان که نباید کمان شود

در حـیـرتـم چـرا که نـدیـدیم تا به حال            حـین بـهـار نـوبت فـصـل خـزان شـود

اسرار روضه‌اش به خدا می‌شود عیان            فردا که عصر دولت صاحب زمان شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و جلوگیری از کج تابی معنایی بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

 اصلا خـدا مـیـان کـتـابش نـوشته است            هر آنچه خواست حضرت زهرا همان شود

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا قربانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

حالی‌که داری حال دوران پیمبر نیست            از تو چه پنهان حال ما هم از تو بهتر نیست

ای لیله‌القدری که عمرت لیلة‌القدر است            انگـار زنده ماندنت دیگـر مقـدر نیست


با دیدن تابوتِ خود، همسر که می‌خندد            یعنی دلش دیگر به ماندن پیش شوهر نیست

من که نود زخم از اُحُد دارم خبر دارم            که هیچ زخمی سخت تر از “زخم بستر” نیست

یک پلک تو‌ از ضربۀ سیلی ورم کرده            انـدازۀ چـشـمان تو با هم بـرابـر نیست

حوریه با برگ گـلی مجـروح می‌گردد            اصلاً نیازی به غلاف و میخ، دیگر نیست

در را شکستند و به پهلوی تو کـوبیدند            باور کنم اینها تقاص فتح خـیبر نیست؟

یک گوشه زینب گریه یک گوشه حسین گریه            دریا حریف اشک این خواهر برادر نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

اصلاً چه بهتر فضه را آنجا صدا کردی            مسمار از سینه کشیدن کار حیدر نیست

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دختر است و کوثر است و همسر است و مادر است           فاطمه، ریحانه، مرضیه، شفیع محشر است

دست‌هایش در دعا خالی نـمی‌ماند ولی           از ردِ دستی رخ این یاس چون نیلوفر است


نور پیش از آدم است و جلوه‌اش باغ بهشت           وای من انسیه الحـورا میان بستر است

این که از پیراهنش آلاله می‌ریزد زمین           رونق بـاغ رسالت دخـتر پیغـمبر است

با دعای فاطمه این شهر حالش خوب بود           سهم زهرا هم از اینها شعله و میخ در است

از عذاب زخم خود بر لب ندارد شکوه‌ای           آه‌های فاطمه بر حال و روز حیدر است

محسنش از دست رفت اما نگاه فـاطمه           سمت گودال و گلوی غرق خون اصغر است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

فاش شد بر عاشقان از «ذکرکم فی الذاکرین«           حمد دارد ذکر اسماء تو حمد الشاکرین

بـردن نـام تو باید با وضـو باشـد یـقـین           آری آری فـرق دارد اسم تو با سایرین


فهم تو کار پیمبرهاست کار ما که نیست           ما عرفنا قدرکِ! العفو! نحن القاصرین!

سینه چاک عصمتت از آخرین تا اولین           هاج و واج حکمتت از اولین تا آخِـرین

عـشق تو شرط قـبول انـبـیای مُـرسلـین           چـادرت حـبل المتین اهل بیت طاهرین

هرکجا که روضه‌ای باشد مزار فاطمه ست           پرچم روضه ضریح و گریه کن‌ها زائرین

چادرت خاکی شد و کفر سقیفه فاش شد           دستشان رو شد دگر والله خیر الماکرین

ذرّه ای از شأن تو در روز محشر این بود           ناقـه باشد مـال تو پـادرد مال حاضرین

سهـم تو شلاق شد ویل لقـوم الظالـمـین           صبر کرد اما علی! بَشَّر عباد الصابرین

به غرور شیعه برخورده تورا خیلی زدند           سوره کـوثـر نشـسته در شرار کـافرین

عده‌ای طعنه زدند و عده‌ای خیره شدند           لال گردد آن زبانها کور چـشم ناظرین

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بردن نام تو حتی با وضو هم مشکل است           آری آری فـرق دارد اسم تو با سایرین

به تـلافـی مـدیـنه روز محـشر که شود           ناقـه باشد مـال تو پـادرد مال حاضرین

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فع قالب شعر : غزل

شـکر که سـرمایه‌ام محبتِ زهـراست            روضه اگر آمدم به دعـوتِ زهراست
صاحب هر پرچم است و بانی مجلس
            هر کجا حـسیـنـیه شد هیأت زهراست


شـاغـلِ در دسـتـگـاهِ فـاطـمـه هـسـتـم            منصبِ من نوکری و خدمت زهراست
روزی و
رزق از تنـور فـاطـمه دارم            نانی اگر می‌خورم
به برکت زهراست
روی زمین نیست جای دم زدن از او
            عرشِ خـداوند گرمِ صحبت زهراست
شـد عـلـی اگـر دلـیـلِ خـلـقِ پـیـمـبــر
 
           دفترِ خلقـت به نامِ حضرت زهراست
حسرتِ ما حـسرتِ زیـارت صحـن و            سیـنـه زنی در کـنار تـربت زهراست
وای به حـالِ عـلـی کـه بـعـدِ پـیـمـبـر
            سیلی و آتش جوابِ حرمتِ زهراست

: امتیاز

مدح حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : غلامرضا شکوهی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تـوان واژه کجـا و مـدیـح گـفـتـن او؟            قلم، قـناری گـنگی‌ست در سرودن او

چه دختری، که پدر پشت بوسه‌ها می‌دید            کـلیـد گـلـشن فردوس را به گردن او


چه همسری، که برای علی به حظّ حضور            طـلـوع بـاور مـعـراج داشت دیدن او

چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا            حـریـم مـدرسـۀ کـربـلاسـت دامـن او

بـمیـرم آن همه احـسـاس بی‌تـعـلق را            که بـار پـیـرهـنی را نـمی‌کِـشد تن او

دمی‌که فـاطـمه تـسبـیح گـریه بردارد            پـیام می‌چکـد از چـلچـراغ شـیون او

از آن، ز دیدۀ ما در حجاب خواهد ماند            که چـشـم را نـزنـد آفــتـاب مـدفـن او

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

با ورودت خانۀ سـاقی چه زیباتر شده            چـشـم‌های پنـج‌تـن انـگـار بیـنـاتر شده
کیستی ای بهـترین آئـینه‌دار معـرفت؟            با طلوعت هر دلی شیدا و
شیداتر شده


نام زینب بی‌گمان زیبنده‌ات باشد عزیز            ذکر والایت را بنـازم بـاز والاتر شده
خاتم پیغمبران در روز میلادت گریست            با نگاهی بر رخت چشمان طاها تر شده
سرگذشتت منقلب کرده یکا یک اهل بیت            کار از باران گذشت و چشم دریاتر شده
گریه کردی تا که آرامت کند تنها حسین            درد عـشق تو یقـین دارم مـداواتر شده
ای بـلـنــدآوازۀ دنـیــا تـمــامـاً عـزّتـی            عـزّتی که در جـهـان ما مـعـلاتر شده

مثل مادر می‌شوی اُمُّ المصائب می‌شوی            هر که می‌بیند تو را گوید زهراتر شده
می‌درخـشد نام زیـبـایت میان سـیـنه‌ها            بـردن اسـمت بـرای ما گـواراتـر شده

نوکری کردن چه می‌ارزد در این دارالامان            من به چشم خویش دیدم نوکر آقاتر شده

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید روح الله موید نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای آرزوی عـشـق، تـمـنـا کـنـم تـو را           در شـاه بیت عـاطـفـه انـشـا کـنم تو را

پـرسـند اگر تـجـلی حُـسن تو را ز من           بـا آفـتــاب و آیـنـه مـعـنــا کـنـم تـو را


تو راز سر به مهری و در سجده از خدا           خـواهم به آه و ندبه که افـشا کنم تو را

وقـتـی اسـیـر غـربـت دنـیـایـی خــودم           در کـنـج دل بگـردم و پـیـدا کنم تو را

شـرمـنـده‌ام که در اثــر روسـیــاهــیــم           خـیـمه‌نشین خـلـوت صـحـرا کنم تو را

«این دیـده نیـست قـابل دیدار روی تو           چشمی دگر بده که تـمـاشـا کنم تو را»

تا مست فیضتان شوم و مستفیض لطف           دعوت به جشن زینب کبری کنم تو را

روشن ز نور عصمت او عـالـمین شد
تفـسـیر شادی و
غـم زینب حـسـین شد

حـیـدر که بوده زینت هـسـتی عـبادتش           زینب ز عـرش آمده گـردیـده زیـنـتش

زینب، چه زینبی؟ که شده در طفولیت           آغـوش پنج حجت حق مهد عـصمـتش

زینب، چه زینبی؟ ز همان خردسالگی           خـوانـدند صـابـرین، جبل استـقـامـتـش

جـبـریـل خـاکــبـوس اتــاق جــلالـتـش           روح الــقـدس مــلازم روح قــداسـتـش

جـایی برای عـالـم دیگـر نـمـانده است           آنجا که هست زینب و علم و فـقاهـتش

هرجا سخـن به یاد حـسین است لاجرم           آیـد کـلام زینب و عـشـق و مـحـبـتـش

چشمی به سمت سایۀ او هم نرفته است           سوگـند می‌خـورم به حـیـا و نـجـابتـش

زیبا سـروده شاعـر دلـداده‌ای که گفت:           «زینب عفیفه‌ای است که در راه عفتش»

«عـبـاس می‌دهد نخ معـجـر نمی‌دهد»
یک لحظه چادر شرف از سر نمی‌دهد

جز مصطفی که نام علی بی‌وضو نگفت           تفـسـیر نـام او احـدی مو به مـو نگفت

تفصیل شأن زینب کبری نگفـتنی است           چون عارفی که قـصه رازِمگـو نگفت

از چهار سالـگی غـم زینب شروع شد           دنـیا به جز حـدیث جـدایی به او نگفت

می‌خواست از حکایت محسن کند سوال           آمد مـیـان حـنجـره بـغـض گـلو نگـفت

مادر! دلیل روی کبودت چه بوده است؟           هر قدر کرد دخترکش پرس و جو، نگفت

مادر دلش گرفت و زبان باز کرد و گفت:           «می‌زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت»

«زن را کسی مقـابل شـوهر نمی‌زند»
«مـادر کـسی مـقـابـل دخـتر نمی‌زند»

وقتی سخن ز گرمی فردای محشر است           زینب به فرق فاطمیون سایه‌گستر است

او ابر رحـمت است به دریـای کـربـلا           مائیم قطره‌ای که به دریـا شناور است

در مـاجـرای زنـدگی زیـنب و حـسـین           یک روح عاشقانه ولی در دو پیکر است

باشد شفای شاعر دلخـسته ای که گفت:           ابیات ناب را که چنان درّ و گوهر است

«احکام ارث در همه‌جا چون بیان شود           سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است

این امـتـیاز در خـور زیـنب بود که او           میراث عشق را به برادر برابر است»

جـان‌ها فـدای زینب و قـلب صبـور او           از صبر و از غریبی او دیده‌ها تر است

زینب چـه دیـد روز دهـم بـین قـتـلگـاه           کز گفتن و شنیدن آن قلب، مضطر است

آن حنجری که بوسه بر آن داد مصطفی           حالا نشان بوسه شمشیر و خنجر است

آن سینه‌ای که مخزن اسرار عشق بود           دردا که زیر چکمه شمر ستمگر است

«والشمرُ جالسُ؛ نفس مادرش گرفت»
«سر را برید و روبروی خواهرش گرفت»

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

اشکیم و می‌چکـیم به پـای شما فقط            تـقـدیـم مـی‌شـویـم برای شـمـا فـقـط
قـلـب تـمـام مـا شـده جـای شما فقط           
اصل است تا همیشه رضای شما فقط


خـوابـیم و بی‌محـبـتـتان پا نمی‌شویم

بی‌شـور عـشـق آدم دنـیـا نمی‌شـویم

ای سرو سربلـند گـلـسـتان اهل بیت            ای تا ابد فـروغ شـبـسـتان اهل بیت
زهـراتـرین مـدافـع میـدان اهل بیت            مدیون جان فشانیِ تو جان اهل
بیت
زینب رسید و خاک جهان عطر و بو گرفت
دنیای شیـعه از نفـسـش آبرو گرفت

دنـیا نـدیـده از تو کسی سـرفـرازتر            از هرچه جز خدای جهان بی‌نیازتر
در بیت مـرتضی ز همه دلـنـوازتر            نام تو هست از
همگان چـاره‌سازتر
شاعـر شـدم برای تو
و خـانـواده‌ات
ای هرچه زندگی
ست، فدای اراده‌ات

جز مادری که بوده ز دنیا بزرگ‌تر            فضل تو از تمـامی زن‌ها بزرگ‌تر
هاجر بزرگ، زینب کبری بزرگ‌تر            دریای صبر بودی و حتی بزرگ‌تر
غیر از تو صبر مرجع دیگر نداشته ست
بیچاره آنکه مهر تو در سر نداشته ست

ای آفتاب سر زده از صبح خـانه‌ات            حُبُّ الحسین، مشق شب عاشقانه‌ات
افتاده بار عـشـق تـمـامأ به شـانه‌ات            نقش است در
حیات امامت نشانه‌ات
نامت برای فاطـمه قند مکـرر
است
چشمت گره گشای دل تنگ حیدر است

رنگ خداست تاب و تب زندگانی‌ات            وقف حسین گـشـته تـمام جـوانی‌ات
تا حشر جاودانه شده جان فشانی‌ات            بی مثل مانده خـواهریِ جاودانی‌ات
آغـاز شـد تنـفـس دنـیـات با حـسـین
ای
اولـین تـرانـۀ لـب‌هات یاحـسـین

ای قـلب بی‌قـرار، قـرار دل حـسین            نقش دل تو نقـش و نگـار دل حسین
آئـیـنـۀ هـمـیـشـه کـنــار دل حـسـین            لبـخـنـد تو شـکـوه بـهـار دل حـسین
ای لحظۀ نخـست دل آرام تو
حسین
تقـدیر
عـاشـقـانۀ فـرجـام تو حـسـین

زینب شدی که زینت مولای ما شوی            فتوای سرخ و مرجع والای ما شوی
نامی بزرگ در شب غمهای ما شوی            آئـیـنـه‌ای به عـفـت دنـیـای ما شوی
ما را گدایی از تو چنین روسفید کرد
اشک غـمت گـنـاه مرا نـاپـدیـد
کرد

نوکر شدیم و خاک قـدم‌های زیـنـبیم            ما سـربـلـند خـطبۀ غـوغـای زینـبیم
تسلیم محـض لحـظۀ فـتـوای زینـبیم            در سایـه‌سار
محـشر کـبرای زینـبیم
از تو به یک اشاره و از ما فدا شدن
سرمـست جـان
فـدایی کـربـبلا شدن

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه خداوند برای حضرت مریم در قرآن کریم جایگاه خاص در نظر گرفته و دو بار با عبارت اصطفاک حضرت مریم را برتری بخشیده است » يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‌ نِساءِ الْعالَمِينَ‌»  بیت زیر تغییر داده شد

مریم بزرگ، زینب کبری بزرگ‌تر            دریای صبر بودی و حتی بزرگ‌تر

مدح و مناجات با حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

نوشـتم زینت بابا نوشتی زینب کـبـری           نوشتم ثـانی زهـرا نوشتی زینب کبری

نوشتم عشق پیغبر نوشتم کوثری دیگر           نوشتم برتر از حوّا نوشتی زینب کبری


نوشتم سـورۀ انسان نوشتم نور بی‌پایان           نوشتم عالی اعـلا نوشتی زینب کـبری

نوشتم مظهر عصمت نوشتم حیدری خصلت           نوشتم پنج تن یکجا نوشتی زینب کبری

نوشتم درس دین داری نوشتم تا ابد جاری           نوشتم سر عاشورا نوشتی زینب کبری

نوشتم خطبه‌اش طوفان نوشتم اسوۀ ایمان           نوشتم قـادر یـکـتا نـوشتی زینب کبری

نوشتم پاکی زمـزم نـوشتم حـافظ مـریم           نوشتم هستی سـقـا نوشتی زینب کبری

نوشتم عالمه هست و نوشتم فاضله هست و           نوشتم صبر را معنا نوشتی زینب کبری

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد کیخسروی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

وقتی شراب ناب در میخانه‌ها جور است           پس میـکـده تنها پناهِ عبد مخـمور است
ساقی عـلـی و ساغـر میخانه کـوثر شد          
هر کس که مهمان شد سر این سفره، منصور است


آنـکـه گــدای خــانــۀ مـولای مـا بـاشـد           در آسمان‌ها و زمین محبوب و مشهور است
منبعد از این می‌تابد از بیت علی، خورشید           هر کس نبیند نور او را لاجرم کور است

ای حضرت خورشید، تو نورُ علی نوری
تو زینت شـیـر خـدایی سـر مـسـتـوری

بـایـد بـیـامــوزم بـرای تـو ســرودن را           نـذر قـدم‌هایت کـنم هم جان و هم تن را
دُرّی نفیس و قـیمتی می‌سازی ای خانم           تا که بیاندازی نگـاهی سنگ‌ مـعـدن را
وقتی طـبیب دردها هستی، نخـواهم داد           به عـیـش عـالـم لـذت بـیـمـار بـودن را
از ابـتـدا تــا انـتـهـای تـو خــدا بــاشــد

نیمت اگر زهراست، نیمت مرتضی باشد

مانـند زهـرا عـصـمت پـروردگاری تو           شـاگـردِ مـمـتـاز یـلِ دُلـدُل سـواری تـو
مثل علی و فاطمه بعد از تو!؟ ممکن‌ نیست           صدیـقـۀ صغـرایی و هـمـتـا نـداری تو
هر گاه لب وا می‌کنی و خطبه می‌خوانی           چیزی شبیه حـمـلـه‌های ذوالفـقـاری تو
عرش خدا چون دفـتـر کار عـلـی باشد           در دفـتـرش قـائـم مـقـام و کارداری تو

ای وای از وقتی که چادر بر کمر داری
یا دستمال مـرتضی را روی سر
داری

سنگ محک در باب ایمان می‌شود زینب           تفـسیر مـوضوعی قـرآن می‌شود زینب
فهـمـیـدم از
فـرمـایش پیـغـمـبـر اعـظـم           جمع حسن جان و حسین جان می‌شود زینب
تفسیر عشق است و خودِ عشق است و معشوق است           در سرزمین عشق سلطان می‌شود زینب
زینب حـسینی مذهبِ یک دانۀ دنـیاست           گفتم ‌حسین و باز گـریان می‌شود زینب

مادر سفارش کرد که در روز عاشورا           جانت حسین در خون غلطان می‌شود زینب

مادر سفارش کرد که در روز عاشورا
مادر سفـارش کـرد که زیر گـلویش را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَ سُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ حذف شد؛ ضمنا سه بیت آخر نیز به دلیل عدم رعایت قوانین شعری کلا خذف شد.

کار مسیحا!؟ نه مسیحا کار دست توست           آموخت عیسی از تو مرده زنده کردن را

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

در شبِ میلاد می‌گویم که غوغا زینب است           آمده نوری که می‌گویند او را زینب است
صبر را آنکس که داده خوب معنا زینب است           نُه فلک در زیرِ پایش هست و اعلا زینب است


آنکه باشد عینِ مولا مثلِ مولا زینب است

بال و پر را باز کن تا خانۀ حیدر رویم           از سرای خـویشتن تا وادی دلـبر رویم
جای دارد
هروله کرده بـدونِ سر رویم           بهرِ تبریک مضاعف جانبِ مادر رویم

آیـنه در آیـنه تـندیسِ زهـرا زینب است

ای دلِ خسته برو بیت الولا بیـتوته کن           در میانِ خـانـۀ شـیـرِ خـدا بـیـتـوته کن
در جـوارِ رحمتِ خـیـرالنسا بیتوته کن           فکر
لازم نیست پس با مجتبا بیتوته کن

باعثِ شادابی این جمعِ زیبا زینب است

ابتدائا عـالـمی را زد به هم با گـریه‌اش           سینۀ صدّیقه شد پُر همّ و غم با گریه‌اش
زمزمی جوشنده شد بابُ الکرم با گریه‌اش           غرقِ ماتم شد همه اهلِ حرم با گریه‌اش

آشکارا شد به عالم اُمِّ غمها زینب است

گریه‌اش تبدیل شد بر خنده در آغوشِ یار           مات و مبهوت است چشمانش به رخسارِ نگار
عشقِ خود را یافته این دخترِ دور از قرار           کعبه شد اربابِ عالم این گل است اندر مدار

پس حسین عشق ست و عاشق بهرِ آقا زینب است

ای حسینی ها! شبِ میلادِ فخر المصطفاست           در شباهت گـفـته‌اند آئیـنۀ شـیر خداست
خلقتِ این زن یقیناً از همه عالم سواست           هیچ می‌دانـید بانـو حـافـظِ کـربـبـلاست

آن کسی که دینِ حق را کرده احیا زینب است

عاجزم از گفـتنِ مدح و ثنایش عاشـقان           من کی ام تا که سُرایم از برایش عاشقان
دل صفا می‌گیرد از لطف و صفایش عاشقان           عالم و آدم هـمـه بـادا فـدایش عـاشـقـان

عصمتِ صغرای حق بانوی عظما زینب است

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

کـنار زد چـو سـپـیـده سـیـاهی شب را            گرفت مهرِدل افـروزِمهـر، کـوکب را
نوشت دست قضا، حُسن حُسن مطلب را            به روی دست ملائک چو دید زینب را


فـرشـتـه‌ها هـمه بر هم نـویـد می‌دادنـد
مـلائکـه خـبر از صبـح عـیـد می‌دادند

به کوچه کوچۀ دل، نور، جلوه‌ها می‌کرد            برای دیدن گل، اشک، کوچه وا می‌کرد
زمین به سینۀ مستش، خدا خدا می‌کرد            خـدا به گـفـتن یا زینب اکـتـفـا می‌کـرد

رسـیده آنکه به والله عـصمت الله است
کسی که کوه حیا در
برابرش کاه است

بیا که درک شـود لذت حـضور حسین            بیا که با تو شود جُفت، بزم جور حسین
بجوش در خُم اشک و بگیر شور حسین            بخـنـد تا بِـرُبـایـی دل صـبـور حـسـین

«کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن
به
غمزه رونق ناموس سامری بشکن»

تو کوه صبر و وقـاری و هـمتی زینب            تو معـدن کـرم و روح رحـمـتی زینب
تو گوهر شرف و بحر عصمتی زینب            تو لحـظه لحـظه طلـوع قـیـامتی زینب

بـزن شـرر به دل دشـمـنت به یـکـباره
بخـوان یکی دو خـطـابه میان گهـواره

خطابه‌های تو از حرف مهتران، خوشتر            شمیم عطر تو از سدرۀ جنان، خوشتر
به راه عشق تو مُردن، ز نقد جان، خوشتر            دمشق توست ز جنات عرشیان خوشتر

تـوقـعـات گـداهـای سـفـره‌ات بـالاسـت
وصـال کـربـبلا بی‌دمشـق بی‌معـناست

تو یـادگـار عـلی؛ سیـنه سوز فاطـمه‌ای            به عـلم عالـم امکان تویی که عـالمه‌ای
به صبر و حلم رقیه تویی که خاتمه‌ای           
ای اوج عشق حسین، عشق شاه علقمه‌ای

فرات خون شده هر چشم کربلای حسین
چراکه جای تو خالی ست بین آن حرمین

چه سنگها که شکـسـتـند در پی قـدمت            چه داغ‌هـا که نـشـسـتـنـد بـر دل الـمت
چه اشکها که روان شد ز شوره زار غمت            چه ناله‌ها که فروریخت در شب حرمت

نـشـسـته در دل خون، پارۀ مـفـاتـیحت
و
ریخت روی زمین دانه‌های تسبیحت

چو تـیغ‌ها به گـلوگـاه زخـم، رو کردند            ز خون پاک حسینت همه وضو کردند
غـبـارها، تن مـجـروح را رفـو کـردند            هـزار بوسه به جای تو بر
گـلـو کردند

نگـینِ روشـنِ انـگـشـتـر تو را بـردنـد
به روی ناقه عـریـان تو را کجا بردند

سری بلند شد از نی، تو را نظاره گرفت            دمی که سنگ حرامی تو را اشاره گرفت
شکست تا که برای تو راه چاره گرفت            برات با لب خـونـبار، استخـاره گرفت

اگرچه بر سر نیزه حـسین اقـامت کرد
اراده کـرد اگر هـر کجـا،
قـیـامت کرد

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد رستمی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

السلام ای دخـتر سلطان دین            السلام ای زینت عرش برین

السـلام ای تـالـی خـیـرالنـسا            الـسـلام ای جـلـوۀ اهل کـسـا


السلام ای دخـتر حـبل المتین            وارث حـلـم امـیـرالـمـؤمـنین

السلام ای بـانوی مرد آفـرین            گفته بر صبرت خدایت آفرین

رخصتی ده تا بگویم شرح تو            فرصتی ده تا بگـویم مدح تو

مدح تو فوق بیان و درک ماست            مدح تو کار خدای ماسواست

ای امیرالمـؤمنین حـیران تو            حضرت روح الامین دربان تو

انـبـیـا و اولـیــا پـابـسـت تـو            گـریـه مـاه مـحـرم دسـت تو

عـالـم و آدم گـدای خـوان تو            ما همه شـرمـنـده احـسـان تو

ای سراپا عصمت و عزّ و وقار            حضرت صدیقه را آئیـنه‌دار

ای فـدای ذکر یـا رب یا ربت            ای ملائک عاشق اشک شبت

از تو خواهش می‌کند خون خدا            در نماز شب کـنی او را دعا

ذوالـفـقار حـیدری در کام تو            کوفه با تیغ سخن شد رام تو

تو حسین بن عـلی را یاوری            کشـتـی نـوح خـدا را لنگری

ای که نامت ذکر هر روز و شب است            ای خدا فرموده نامت زینب است

ای فـدای نـام تو عـالـم هـمـه            تو حسینی یا حسن یا فـاطمه

بعد زهرا بر زنان سرور تویی            بر حسین بن علی مادر تویی

بعد زهرا دیده‌ای رنج و محن            گریه کردی بحر مادر چون حسن

بعد زهرا دیده‌ای شق القـمـر            بسته‌ای با معجرت فـرق پدر

بـعـد زهـرا دیـده‌ای داغ پدر            بعد زهرا دیده‌ای لخت جگر

بعد مـادر دیـده‌ای رنج و بلا            با برادر بوده‌ای کـرب و بلا

پیکر صد چاک اکـبر دیده‌ای            ای بمیرم ذبح اصغر دیده‌ای

دیده‌ای خون خدا مضطر شده            دیده‌ای سبط نـبی بی سر شده

آمدی از خیمه‌ها با چشم زار            زینبا کردی عبور از نیزه زار

آمدی در قتـلگه با اشک و آه            دیده‌ای تو پیکر صد چاک شاه

: امتیاز